خیلی وقت ما باید برای خودمان وقت بگذاریم و اینقدر از خودمان و فطر حق طلب خودمان فرار نکنیم تا صورت مسئله را پاک کنیم.
آدم خودش می فهمه که چند مرده حلاجه
وجدان نعمت عزیزی است که خدا به ما داده ولی ما کم از آن استفاه می کنیم.
هر چه بزرگ تر می شوم بیشتر نصیحت های با محبت بابام را درک می کنم و در زندگی لمس می کنم.
الآن که به گذشته خودم می نگرم و می اندیشم نقاط قوت و ضعفش را به چشم می بینم و از خوبی های آن خوشحال و از کاستی های آن غمگین می شوم.
کاملا سنگینی روحم را حس می کنم. همین 4 سال قبل بود که وقتی بوی محرم که تجلیگاه حیات طیبه عشق زیبای یک بنده به خدا را می شنیدم و تصویر فنا شدن خالص ترین و پاک ترین انسان روی زمین را ذهنم مرور می کردم ، غم و اندوه امام زمان عجله الله تعالی فرجه شریف و درد امام حسین و حضرت زینب سلام الله علیهما را کاملا حس می کردم ، محرم که می شود تمام دلم در آشوب بود و تشنه آب حیات ، حتی غذا از گلویم پایین نمی رفت همه توجه و فکرم به یک جا بود "حسین عیله السلام" فقط همین.
ولی الآن دیگر این ویژگی را ندارم چون خوب حفظ و نگهداریش نکردم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
|
سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل] (1)
|
|
وَالْعَصْرِ 1
|
که واقعا انسان دستخوش زیان است (2)
|
|
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ 2
|
مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به
شکیبایى توصیه کردهاند (3)
|
|
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا
بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ 3
|
درباره این سایت