تازه وارد مترو شدم بودم که ، قطار خلوت بود ، مطالعه یک جوان نظرم را جلب کرد ، کتاب منطق شهید مطهری را گرفته بود دستش و محو مطالعه بود.

به استگاه بعدی که رسیدیم صندلی ها خالی شد و هر دوی ما نشستیم در کنار هم.

چهره ی آن جوان ، پر از آرامش بود.

من معمولا روی صحبت کردن با غریبه ها را ندارم ولی نمی دونم خدا با دل من چه کرد که شروع کردم در مورد کتابی که به دستش بود سوال کردم و از انگیزه ی مطالعه و تحصیلاتش پرسیدم

گفت : دانشجوی مقطع ارشد در رشته مکانیک است

همین مورد تعجب من را بیشتر کرد .

پرسیدم پس این کتاب را چرا می خوانی؟     گفت : می خوام در مورد دین و اعتقاداتم بیشتر بدانم ، ولی از این کتاب یک نکته برایم سوال هست و یک چیزی را متوجه نمی شوم.

گفتم : چی؟

گفت : شهید یک سری مفاهیم را پیش فرض خود قرار داده و بعد آمده مطالب این کتاب را تشریح کرده است!!!

از دقت نظرش خیلی خوشم آمد چون این مطلب را هر کسی نمی تواند متوجه شود.

درست می گفت چون اولا کتاب های شهید مطهری اکثرا سخنرانی بوده و بعد تبدیل به کتاب شده است و ثانیا شهید یک سری مفاهیم اولیه از منطق و اصول اعتقادات را پیش فرض گرفته و چون جایگاه طرح آنها جای دیگری است و اگر می خواست آنها را توضیح دهد دیگر فرصت برای تشریح این کتاب نبود.

گفت : در مورد اعتقادات سوال دارم کتابی میشناسی؟

گفتم : کتاب اصول اعتقادات آیت الله مصباح بسیار عالی و جامع است.

گفت : بخش هایی از آن را خواندم ولی پیش فرض هایش را متوجه نمی شوم.

گفتم : برای درک پیش فرض هایش باید کتاب مبانی  1 و 2 از موسسه امام خمینی که زیر نظر آیت الله مصباح است را باید بخوانی

اسامی کتب را یادداشت کرد و رسیدیم به ایستگاهی که نزدیک منزلش بود و رفت.

و من از حیرت در کار خدا مات مانده بودم که چطور به انسانی که در پی درک دین است کمک می کند و خودش می شود راهنما و معلم او


آیت الله بهجت رحمت الله می گفت اگر شما به آنچه می دانید عمل کنید ، خداوند آنچه را که نمی دانید به شما می آموزد



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

persis رمانهایی زیبا برای شما Planetary screw extruder دلآنه گیمو پلاس my observations آموزش زبان چینی ایران روبل | کسب درآمد به روبل سفارشات کالا از کشورهای صنعتی اسیایی بنا به درخواست مشتری ویـســـه